زمان جاری : جمعه 15 تیر 1403 - 8:18 قبل از ظهر
نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم

وبلاگ کبوتر در اختیار شما دوستای عزیز است
تعداد بازدید 1149
نویسنده پیام
ali
آنلاین

ارسال‌ها : 14
عضویت: 12 /10 /1394
داستان بهلول و آب انگور

روزی یکی از دوستان بهلول گفت : ای بهلول! من اگر انگور بخورم آیا حرام است؟

بهلول گفت : نه!

پرسید : اگر بعد از خوردن انگور در زیر آفتاب دراز بکشم آیا حرام است؟

بهلول گفت : نه!

پرسید : پس چگونه است که اگر انگور را در خمره ای بگذاریم

و آن را زیر نور آفتاب قرار دهیم و بعد از مدتی آن را بنوشیم حرام می شود؟

بهلول گفت : نگاه کن! من مقداری آب به صورت تو می پاشم. آیا دردت می آید؟

گفت : نه!

بهلول گفت : حال مقداری خاک نرم بر گونه ات می پاشم آیا دردت می آید؟

گفت: نه!

سپس بهلول خاک و آب را با هم مخلوط کرد و گلوله ای گلی ساخت و آن را محکم بر پیشانی مرد زد!

مرد فریادی کشید و گفت : سرم شکست!

بهلول با تعجب گفت : چرا؟ من که کاری نکردم!

این گلوله همان مخلوط آب و خاک است و تو نباید احساس درد کنی

اما من سرت را شکستم تا تو دیگر جرات نکنی احکام خدا را بشکنی …

دوشنبه 28 دی 1394 - 09:23
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر

پاسخ ها


برای نمایش پاسخ جدید نیازی به رفرش صفحه نیست روی تازه سازی پاسخ ها کلیک کنید !
پرش به انجمن :

وبلاگ کبوتر در اختیار شماست